سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۰۳

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

۹ بازديد
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

دانلود چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت مباني نظري پژوهش پيشينه پژوهش فصل دوم پايان نامه
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 47 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 47

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

در 47 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

 

2-1 مفهوم شخصيت

شخصيت[1] از واژه لاتين Persona گرفته شده و به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشه‌ها در نمايش استفاده مي‌كردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بيروني، ظاهر علني كه افراد به دور و بر خود نشان مي‌دهند اشاره دارد. بنابراين بر اساس ريشه شخصيت، شخصيت به ويژگي‌هاي بيروني و قابل رويت ما اشاره دارد. اما شخصيت تنها به نقابي كه بر چهره مي‌زنيم و نقشي كه بازي مي‌كنيم اشاره ندارد. هنگامي كه از شخصيت سخن مي‌گوييم ويژگي‌هاي متعدد فرد، كليت يا مجموعه خصوصيات گوناگون كه از صفات جسماني فراتر مي‌رود را به حساب مي‌آوريم. اين واژه تعداد زيادي از خصوصيات ذهني و هيجاني را در بر مي‌گيرد، خصوصياتي كه ممكن است نتوانيم مستقيماً آن‌ها را ببينيم و فرد شايد سعي كند آنها را از ما مخفي كند، يا شايد ما از ديگران مخفي كنيم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي،1386).

در لغت نامه وارن[2] تعريف شخصيت چنين آمده است: شخصيت به جنبه‌هاي عقلي، عاطفي، انگيزشي و فيزيولژيك يك فرد گفته مي‌شود. به عبارت ديگر به مجموعه مؤلفه‌هايي كه انسان را سر پا نگه مي‌دارد شخصيت گفته مي‌شود. در اين تعريف مجموعه عوامل در كنار هم قرار داده شده اما اشاره‌اي به يكپارچگي اين عوامل و پويايي آنها نشده است (گروسي فرشي،1380).

آلپورت شخصيت را به اين صورت تعريف كرد «شخصيت ساختاري پويا درون فرد متشكل از سيستم‌هاي رواني- جسماني است كه رفتار و افكار مشخصه او را تعيين مي‌كنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي، 1386).

شلدون[3] پويا بودن شخصيت را در تعريف خود مطرح نموده و چنين عنوان مي‌كند: «سازمان يافتگي پويشي جنبه‌هاي ادراكي، عاطفي، انگيزشي و بدني فرد را شخصيت گويند» (سياسي، 1390).

كتل از مقوله محتوايي در شخصيت خارج شده و جنبه كاربردي شخصيت را در تعريف خود عنوان مي‌كند و آن را چنين تعريف مي‌نمايد: «شخصيت چيزي است كه به ما اجازه مي‌دهد پيش بيني كنيم كه شخص در يك موقعيت معين چه خواهد كرد و يعني چه عملي از او ناشي خواهد شد» (گروسي فرشي، 1380).

2-5-1.      نظريه‌هاي شخصيت 

2-5-2-1.   ديدگاه روان كاوي

از ديدگاه فرويد، روان يا شخصيت انسان به مثابه ي تكه يخ قطبي بسيار بزرگي است كه تنها قسمت كوچكي از آن آشكار است؛ اين قسمت، سطح آگاه را تشكيل مي دهد. بخش عمده ديگر آن زير آب است كه نا خودآگاه را تشكيل مي دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده اي از خواسته ها، تمايلات، انگيزه ها و عقايد سركوب شده است كه انسان از آن ها آگاهي ندارد. در حقيقت، تعيين كننده اصلي رفتاره اي بشر، همين عوامل ناخودآگاه او هستند كه از سه قسمت عمده تشكيل مي شوند: نهاد، خود و فراخود. اين سه عنصر اساسي شخصيت همواره و به صورتي متقابل بر يكديگر تاثير مي گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، كنش، عناصر تشكيل دهنده، و پويايي، به طرز مشخصي با يكديگر تفاوت دارند. از نظر فرويد، رفتار يا روان يا شخصيت انسان، هميشه محصول ارتباط متقابل متعاول وي ا متعارض اين سه عامل است (شاملو، 1388).

نهاد. فرويد اعتقاد داشت كه نهاد بخشي از شخصيت انسان است كه با خود انسان زاده مي شود. اساس ذاتي ساختار فوق در غرايزي است كه منشا زيستي دارد. دو بخش ديگر شخصيت سرانجام از نهاد ناشي مي شوند. نهاد در بردارنده همه انرژي هاي زيست مايه اي و روان شناختي است. بنابراين نهاد منبع و منشا تمام انگيزه ها محسوب مي شود و كاملا ناهشيارنه است (راس،1992؛ جمالفر، 1386). نهاد براساس اصل لذت عمل مي كند، يعني دريافت لذت و دوري از رنج. به اين طريق، نهاد در پي ارضاي كامل و فوري است. نهاد نمي تواند نوميدي را تحمل كند و از معنيات آزاد است. به واقعيت وقعي نمي نهد و مي تواند از طريق عمل يا از طريق تخيلات به ارضاء برسد و آنچه را كه خواسته است به دست آورد (پروين، و جان، 2001؛ ترجمه جوادي و كديور، 1386).

 


[1] personality

[2] waren

[3] sheldon

دانلود چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

۸ بازديد
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

دانلود چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت مباني نظري پژوهش پيشينه پژوهش فصل دوم پايان نامه
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 47 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 47

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

در 47 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت

 

2-1 مفهوم شخصيت

شخصيت[1] از واژه لاتين Persona گرفته شده و به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشه‌ها در نمايش استفاده مي‌كردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بيروني، ظاهر علني كه افراد به دور و بر خود نشان مي‌دهند اشاره دارد. بنابراين بر اساس ريشه شخصيت، شخصيت به ويژگي‌هاي بيروني و قابل رويت ما اشاره دارد. اما شخصيت تنها به نقابي كه بر چهره مي‌زنيم و نقشي كه بازي مي‌كنيم اشاره ندارد. هنگامي كه از شخصيت سخن مي‌گوييم ويژگي‌هاي متعدد فرد، كليت يا مجموعه خصوصيات گوناگون كه از صفات جسماني فراتر مي‌رود را به حساب مي‌آوريم. اين واژه تعداد زيادي از خصوصيات ذهني و هيجاني را در بر مي‌گيرد، خصوصياتي كه ممكن است نتوانيم مستقيماً آن‌ها را ببينيم و فرد شايد سعي كند آنها را از ما مخفي كند، يا شايد ما از ديگران مخفي كنيم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي،1386).

در لغت نامه وارن[2] تعريف شخصيت چنين آمده است: شخصيت به جنبه‌هاي عقلي، عاطفي، انگيزشي و فيزيولژيك يك فرد گفته مي‌شود. به عبارت ديگر به مجموعه مؤلفه‌هايي كه انسان را سر پا نگه مي‌دارد شخصيت گفته مي‌شود. در اين تعريف مجموعه عوامل در كنار هم قرار داده شده اما اشاره‌اي به يكپارچگي اين عوامل و پويايي آنها نشده است (گروسي فرشي،1380).

آلپورت شخصيت را به اين صورت تعريف كرد «شخصيت ساختاري پويا درون فرد متشكل از سيستم‌هاي رواني- جسماني است كه رفتار و افكار مشخصه او را تعيين مي‌كنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي، 1386).

شلدون[3] پويا بودن شخصيت را در تعريف خود مطرح نموده و چنين عنوان مي‌كند: «سازمان يافتگي پويشي جنبه‌هاي ادراكي، عاطفي، انگيزشي و بدني فرد را شخصيت گويند» (سياسي، 1390).

كتل از مقوله محتوايي در شخصيت خارج شده و جنبه كاربردي شخصيت را در تعريف خود عنوان مي‌كند و آن را چنين تعريف مي‌نمايد: «شخصيت چيزي است كه به ما اجازه مي‌دهد پيش بيني كنيم كه شخص در يك موقعيت معين چه خواهد كرد و يعني چه عملي از او ناشي خواهد شد» (گروسي فرشي، 1380).

2-5-1.      نظريه‌هاي شخصيت 

2-5-2-1.   ديدگاه روان كاوي

از ديدگاه فرويد، روان يا شخصيت انسان به مثابه ي تكه يخ قطبي بسيار بزرگي است كه تنها قسمت كوچكي از آن آشكار است؛ اين قسمت، سطح آگاه را تشكيل مي دهد. بخش عمده ديگر آن زير آب است كه نا خودآگاه را تشكيل مي دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده اي از خواسته ها، تمايلات، انگيزه ها و عقايد سركوب شده است كه انسان از آن ها آگاهي ندارد. در حقيقت، تعيين كننده اصلي رفتاره اي بشر، همين عوامل ناخودآگاه او هستند كه از سه قسمت عمده تشكيل مي شوند: نهاد، خود و فراخود. اين سه عنصر اساسي شخصيت همواره و به صورتي متقابل بر يكديگر تاثير مي گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، كنش، عناصر تشكيل دهنده، و پويايي، به طرز مشخصي با يكديگر تفاوت دارند. از نظر فرويد، رفتار يا روان يا شخصيت انسان، هميشه محصول ارتباط متقابل متعاول وي ا متعارض اين سه عامل است (شاملو، 1388).

نهاد. فرويد اعتقاد داشت كه نهاد بخشي از شخصيت انسان است كه با خود انسان زاده مي شود. اساس ذاتي ساختار فوق در غرايزي است كه منشا زيستي دارد. دو بخش ديگر شخصيت سرانجام از نهاد ناشي مي شوند. نهاد در بردارنده همه انرژي هاي زيست مايه اي و روان شناختي است. بنابراين نهاد منبع و منشا تمام انگيزه ها محسوب مي شود و كاملا ناهشيارنه است (راس،1992؛ جمالفر، 1386). نهاد براساس اصل لذت عمل مي كند، يعني دريافت لذت و دوري از رنج. به اين طريق، نهاد در پي ارضاي كامل و فوري است. نهاد نمي تواند نوميدي را تحمل كند و از معنيات آزاد است. به واقعيت وقعي نمي نهد و مي تواند از طريق عمل يا از طريق تخيلات به ارضاء برسد و آنچه را كه خواسته است به دست آورد (پروين، و جان، 2001؛ ترجمه جوادي و كديور، 1386).

 


[1] personality

[2] waren

[3] sheldon

دانلود چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تيپ شخصيت