جمعه ۲۸ اردیبهشت ۰۳

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

۱۴ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 44 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 28

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

 

در  28 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع خودپنداره

خودپنداره

هر فرد در ذهن خود، تصويري از خويشتن دارد، به عبارت ديگر؛ ارزشيابي كلي فرد از شخصيت خويش را خودپنداره يا خود انگاره مي نامند. اين ارزشيابي ناشي از ارزشيابي هاي ذهني است كه معمولا از ويژگي هاي رفتاري خود به عمل مي آوريم. در نتيجه خودپنداري ممكن است مثبت يا منفي باشد (تقي زاده، 1379: 21). مفهوم خود به صورت سازماني ديناميك، نخستين بار به وسيله لكي مطرح شد. به نظر او رفتار آدمي تظاهر و انگيزه اي است كه هدف آن ثبات خود در اوضاع ناپايدار مي باشد. به طور خلاصه، مي توان گفت: خودپنداري، چارچوبي شناختي است كه به واسطه آن به سازمان بندي آنچه درباره خويش مي دانيم مي پردازيم و اطلاعاتي را كه به خود مربوط مي شوند، بر پايه آن پردازش مي كنيم. اين قبيل (طرحواره خود[1])در برگيرنده مولفه هاي خاص نيز مي باشد كه در نقش گرايش هاي شخصيت عمل مي كند. سه مورد از اين مولفه ها عبارتند از: تفاوت هاي فردي در شيوه ارزشيابي خود، باور كردن خود براي تلاش در جهت دستيابي به اهداف مطلوب، و علاقه نشان دادن به ميزان اثر گذاشتن بر روي ديگران از طريق رفتارهاي خود (تقي زاده، 1379: 23).

 

2-2-1- اهميت مفهوم خود و خودپنداره

شخصيت  مجموعه منظم، متكامل و نسبتا ثابت خصايص و رفتارهاي بدني، عقلي و اجتماعي فرد است كه او را از ديگران متمايز مي سازد و موجب ناسازگاري او با محيط به ويژه محيط اجتماعي مي شود (شعاري نژاد، 1381: 298). به باور انديشمندان، قسمت عمده ويژگي هاي شخصيتي، منش و خصوصيات رفتاري هر فرد به تصويري كه از خود در ذهن دارد- يعني انگاره وي بستگي دارد (ستوده، 1381: 253).

اسپنسر در كتاب خود، تحت عنوان يك دقيقه براي خودم از قول گوته مي نويسد: اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند: اگر سالم نيستي ، هستند افرادي كه با معلوليت و بيماري زندگي مي كنند؛ اگر زيبا نيستي، برخورد درست يا زشتي نيز ورود دارد؛ اگر جوان نيستي همه با چهره پيري ماه مي شوند؛ اگر تحصيلات عالي نداري، با كمي سواد نيز مي توان زندگي گرد؛ اگر قدرت سياسي و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به معدودي از انسان ها هستند؛ اما اگر تصور درستي از خود نداري، برو بمير كه هيچ نداري!

آري، خود پنداره مثبت كليد رشد و سازندگي فردي و اجتماعي است؛ تصوري كه شخص از وحدت و يكپارچگي وجود خويشتن دارد، به نحوي كه خود را مي بيند مجموعه خصايصي كه با خود در ارتباط است و استنباط هايي كه از مشاهده خود در بسياري از موقعيت ها به عمل آورده است و الگوي خاصي كه او را توصيف مي كند، بيانگر مفهوم خود است (تقي زاده، 1379: 27).

شخص به تدريج از روي تجربه هاي شخصي و تأثير دنياي خارج، نگرشي ثابت و پايدار از محيط و از خود و از ارتباط اين دو با يكديگر به دست مي آورد و بر اساس آن مسائل، زندگي را ارزيابي مي كند و براي مقابله با كاستي ها به كوشش مي پردازد. نگرش هاي فرد از حقايق زندگي، اخلاق، آرزوها و خواسته هاي او وابسته به تصويري هستند كه او از خود دارد؛ يعني ارزشي كه وي براي خود قايل است به عبارت ديگر، تصور از خود منشا احساس امنيت شخص مي شود و اگر مورد تهديد قرار گيرد مانند اين است كه هسته اصلي وجود مورد تهديد قرار گرفته است.

 

2-2-2- ويژگي هاي خود

با توجه به تعاريف متعدد كه از خود وجود دارند مي توانيم تعريفي تركيبي از خود به عنوان يك نظام فعال و پيچيده از اعتقاداتي كه شخص درباره خودش صحيح مي داند و هر اعتقادي نيز داراي ارزش نسبي مي باشد. ارائه دهيم. تعريف مزبور شامل دو ويژگي مهم در مورد خود است: خود سازمان يافته و خودپويا.

1-   خودسازمان يافته

اين مساله كه خود عمدتا از نوعي كيفيت پايدار برخوردار بوده و از ويژگي هاي اين كيفيت، هماهنگي و نظم است. مورد توافق محققان مي باشد. اين نمودار مارپيچي بزرگ، از قسمت هايي جزئي حلزوني شكلي تركيب شده كه هر كدام از ان ها ممكن است نسبتا سامان يافته باشند، اما بخشي از خود تكاملي تلقي مي شوند. حلزون هاي كوچك معرف اعتقاداتي هستند كه فرد درباره خود دارد. بعضي از اعتقادات به طبيعت خود نزديكترند و از اهميت بالايي برخوردارند و به همين دليل، به مركز بيضي بزرگ نزديك تر ترسيم شده اند كه اين نوع اعتقادات در مقابل تغييرات مقاوم مي باشند. اعتقادات كم اهميت تر به سمت خارج بيضي؛ يعني در فاصله اي دورتر از هسته و مركز خود رسم شده اند و به همين دليل، ناپايدار مي باشند. پس خود به طور كلي كيفيتي ثابت دارد كه داراي نظم و هماهنگي خاص است.

دومين بخش تصوير سازماني از خود مبتني بر اين است كه هر مفهومي در اين سيستم (حلزون هاي كوچك) ارزش كلي منفي يا مثبت خود را دارد (اين بعد يا ارزش به وسيله خطوط افقي در نمودار ترسيم شده است).

كيفيت سوم سازمان يافته خود به چگونگي تعميم موفقيت و شكست در سرتاسر سيستم مربوط است. ديگوري (1406) از تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه وقتي توانايي مهمي كه ارزش زيادي به آن داده مي شود با شكست روبرو مي شود باعث پايين آمدن ارزشيابي ساير توانايي هاي فردي مي گردد و برعكس. موفقيت يك توانايي مهم و با ارزش باعث بالا بردن ارزشيابي ساير توانايي هاي شخص مي شود. آخرين كيفيت سازماني خود اين است كه خود، به طور شگفت انگيزي داراي وحدت است به طوري كه هيچ دو نفري عقايد همانند درباره خودشان ندارند.

 

2-   خودپويا

شايد مهم ترين فرض از نظريه هاي جديد (خود) اين باشد كه انگيزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقاي خود ادراك شده است. تجارب بر حسب ارتباطشان با خود درك مي شوند و رفتارها نيز از اين درك ها سرچشمه مي گيرد. در اين صورت، مي توان نتيجه گرفت كه تنها يك نوع انگيزش وجود دارد و آن هم انگيزه شخصي درون است كه هر انسان در تمام زمان ها و مكانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. آن گونه كه كمبز بيان كرده، مردم هميشه برانگيخته هستند و هيچ گاه هيچ فردي را نمي توان يافت كه بر انگيخته نشده باشد و اين يك حسن خداداد براي مربي است زيرا نيروي است كه از درون هر دانش اموزي نشات مي گيرد (دبليو و همكاران، 1378: 24).بنا بر عقيده كمبز و اسنيگ خود قالب اساسي مراجعات شخصي و هسته مركزي ادراك است كه بقيه منطقه ادراك نيز در اطراف آن سازمان مي يابد. در اين مفهوم خود پديده اي است كه هم محصول تجربيات گذشته و هم سازنده تجربيات جديدي است كه توانايي اش را دارد.

اين بدان معنا است كه هر چيزي بر مبناي مراجعات فرد به خود و مجراي خود درك مي شود. دنيا از نظر فرد همان چيزي است كه او مي فهمد و از آن آگاهي دارد، به عبارت ديگر، جهان و مفاهيم را به همان طريقي كه خودمان مي بينيم، مورد ارزشيابي قرار مي دهيم. بنا بر گزارش لكي (1945) خود در مقابل تغيير مقاومت مي كند، براي هماهنگي با خود مي كوشد و در واقع اين مقاومت در مقابل تغيير يك جنبه مثبت است؛ چرا كه اگر بنابراين باشد كه خود زياد تغيير كند، شخص فاقد شخصيت پايدار خواهد شد (دبليو و همكاران، 1378:26).

 

2-2-3 شكل گيري خود و خودپنداره

از ميان پيشرفت هاي ذهني موثر در اولين سال هاي زندگي ، مي توان به تحول خويشتن پنداري و درك ضمير اول شخص مفرد اشاره كرد. اولين مرحله رشد خويشتن پنداري، كودك را به آگاهي مي رساند كه متمايز از ديگران است و به عقيده لوويسف بروكس و ديگران اين آگاهي بر اساس كنش متقابل سن كودك و محيط انجام مي گيرد. مطالعه اين پژوهشگران بدين نحو بود كه آنان نمونه اي از كودكان (9، 12، 18، 21 و 24 ماهه) را در مقابل آينه قرار مي دادند و واكنش هاي آنان را بر روي نوار ويديويي ضبط مي كردند. آن گاه مادر هر يك او را از مقابل آينه دور مي كرد و به دماغ او رنگ قرمز مي ماليد و كودك را دوباره مقابل آينه مي آورد تعداد كمي از كودكان كمتر ز 12 ماهه و 25درصد كودكان 15-18 ماهه و 88 درصد كودكان 24 ماهه با دست زدن به بيني واكنش مي دادند اين نشانگر اين است كه آنها از وجود خود به عنوان يك شخص آگاهي داشتند؛ زيرا مي دانستند كه چهره واقعي آن ها چه شكلي است.

به عقيده اين دانشمندان، در طول دو سال اول زندگي كودك از چهار مرحله رشد خويشتن پنداري عبور مي كند: از بدو تولد تا 3 ماهگي، كودك به شدت جذب چهره انسان مي شود سپس بين 3-8 ماهگي به كمك شاخص هاي بينايي، شناسايي قيافه خود را آغاز مي كند. به همين صورت، چون كودك مي بيند تصوير بدن همراه با او جابه جا مي شود، خود را در تصوير نيز شناسايي مي كند.آن گاه بين 8- 12 ماهگي وي ساختن خويشتن پنداري خود را به عنوان يك پديده دايمي و مجهز به كيفيت هاي پايدار آغاز مي نمايد. در نهايت مرحله چهارم در طول سال دوم زندگي جريان پيدا مي كند در اين مرحله كودك كليه واژه هاي جسمي خود را كه موجب تمايز او از ساير كودكان و بزرگسالان مي شود شناسايي مي كند. همچنين معناي مالكيت را مي فهمد در نتيجه اسباب بازي و قلمرو خود را مي شناسد (روانشناسي اجتماعي، ترجمه گنجي، ص 170).

كورسيني (1983) معتقد است مي توان به جنبه هايي از خودپنداره پديدار شناختي اشاره كرد كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

الف- خودپنداره فردي: بيانگر خصوصيات رفتاري فرد است از ديدگاه خويش. اين خودپنداره از خصوصيات جسماني تا هويت جنسي قومي، طبقه اجتماعي- اقتصادي و هويت من يا حس استمرار و يگانگي فرد در طول زمان را در بر مي گيرد.

ب- خود پنداره اجتماعي: ويژگي و يا خصوصيت رفتاري شخص است كه وي تصور مي كند ديگران آن را مشاهده مي كنند.

ج- خودآرماني با توجه به خودپنداره شخصي فرد: اين آرمان ها خودپنداره هايي هستند كه فرد شخصا اميدوار است همانند آنها باشد

د- خودآرماني با توجه به خودپنداره هاي اجتماعي فرد: اين آرمان ها پنداره هايي هستند كه فرد دوست دارد ديگران آن گونه مشاهده كنند (بيابانگرد، 1378: 31).

 


[1] Generalized other

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.